ارسال کننده: اعظم نعمتی
تاریخ ارسال: 1394/6/7

 کاربرد مفاهیم کلیدی مُد و لباس برای طراحان

طراحی مد1- لزوم آشنایی با مفاهیم مد و لباس برای سایر طراحان

طراحی مد غالبا به عنوان یکی از جذاب ترین زیرمجموعه ها و مستقل از رشته طراحی صنعتی مطرح است. اگرچه طراحان عموما ترندهای مُد را به عنوان یک محتوای معنایی در طراحی محصولات خود درنظر می گیرند؛ اما نگاه از دیدگاه طراحان مد به حرفه طراحی، احتمالا پتانسیل های طراحان صنعتی را ارتقا خواهد داد.

بُعد آشکار اشیای تولیدشده معاصر این است که آن ها تبدیل به اقلام مُد شده اند؛ و شاید همین جمله، بهترین دلیل پیوند بین مد و لباس با سایر حوزه های طراحی-بالاخص طراحی صنعتی- است. اگر به لباس و پوشاک نگاه جامع تری داشته باشیم، دیگر آن را تکه پارچه های دوخته شده نخواهیم دانست، بلکه آن را محصولی مصرفی می دانیم که از آن پس تمام قواعد و رویکردهای دنیای طراحی محصول بر آن منطبق خواهد شد. امری که پی یر گیرود pierre guiraud، آن را یکی از انواع ارتباطات اجتماعی ارزیابی می کند و چنین می گوید: در جامعه ای که فوران محصولات مصرفی، این محصولات را از کارکرد اولیه شان (محافظت و تغذیه) دور کرده باشد، مدها نقش بسیار مهمی پیدا می کنند و آشکار است که مثلا کراوات، اتومبیل و مبلمان فقط نشانه هایی دال بر موقعیت اجتماعی افراد هستند.

2- محل کاربرد مفاهیم کلیدی طراحی مد و لباس
مهم ترین وجه اشتراک طراحی مد و لباس با سایر حوزه های طراحی، دقیقا مفهوم "دیزاین" است. کوکوشانل (Coco Chanel) معتقد است فشن نوعی معماری است، به این معنا که تناسبات در آن بسیار مهم است. به اعتقاد نگارنده، آشنایی با مفاهیم مد و تلاش برای به کارگیری و قدم برداشتن در این مسیر، شاید بتواند موجب گسترش شعور کلی طراحی شود. دست کم طراحان محصولات مصرفی، می توانند با دانستن اینکه چگونه می توان یک مد ایجاد کرد و پیگیری Trendهای مد، محصولاتی مد روز، با حس لاکچری و به احتمال زیاد پرفروش تر طراحی کنند. پیش از این تصور بر این بود که عامل مُد، موجب کوتاه تر شدن فرآیند استفاده و تعویض محصول خواهد شد؛ اما تحقیقات جدید نشان می دهد عامل مد می تواند سبب وابستگی احساسی کاربر به محصول و احتمالا سبب پایداری استفاده خواهد شد (Pan et al، 2012). اما چه نوعی از مد؟ یکی از مهم ترین مواردی که در کشورهای در حال توسعه باید مورد توجه قرار گیرد، طرح مقوله دور ماندن از این عرصه مد شتابان است. نمودار این مد شتابان با تمامی ساختارهای مورد توجه جهانی شدن و دنیای پساصنعتی در تناقض است. از این رو باید تمامی توجه فرهنگی بر روی طراحی و مد آهسته متمرکز گردد (داوری و همکاران، 1391). در اینجا "آهسته" نه تنها راجع موقتی بودن مد است که پذیرای جنبه های دیگری نیز هست: ارزش نهادن به منابع محلی و اقتصاد توزیع، سیستم های تولید شفاف با واسطه کمتر بین تولیدکننده و مصرف کننده؛ و محصولات پایدار و حسی  [Aakko and Koskennurmi-Sivonen، 2013]

1-2 تعاریف مد

هالبروک و دیکسون (1985) مد را به عنوان یک مصرف عمومی که از طریق آن، افراد با دیگران، از طریق تصویری که مایلند نمایش دهند ارتباط برقرارمی کنند تعریف کرده اند. این تعریف شامل سه جزء توصیفی اولیه است: 1) مصرف عمومی، 2) ارتباط با دیگران و 3) تصویر مد. با توجه به خط مشی مجله لباس، بدن و فرهنگ، به عنوان ساختاری فرهنگی که متضمن هویت است تعریف شده. در منبع دیگری برای مد 3عامل مهم برشمرده اند:1) زمان 2) استایل 3) محبوبیت.

مد اغلب به عنوان پدیده ای از جهان غرب و متعلق به اواخر قرون وسطی به بعد فهمیده می شود. اما رفتار مد گرا، حداقل در برخی از جوامع دیگر و دوره های تاریخی، مانند سلسله تانگ چین و دوره Heian ژاپن وجود داشته است. به عنوان مثال، در دربارهای قرن یازدهم ژاپن، فشن اصطلاحی برای ستودن در توصیف چیزی به عنوان imamekashi و به معنای"تا به امروز" و یا "مد روز" بود. یک الگوی منظم از تغییر سبکی/استایلیتی با توجه به لباس و دکوراسیون داخلی در اروپا در قرن چهاردهم وجود داشته است. تصور می شود اولین مجله مد در حدود 1586 در فرانکفورت، آلمان پدیدار شده باشد. در قرن هفدهم، پاریس پایتخت مد اروپایی، و منبع بسیاری از سبک های جدید در لباس زنان بود و در قرن هجدهم، با این حال، مد در لباس مردان، بیشتر از لندن سرچشمه می گرفت. La mode کلمه فرانسوی برای مد است، و بسیاری از محققان بر این باورند که بین la mode (fashion) and la modernité و مدرنیته (مدرنیته یا کیفیتی استایلیستی از آنچه مدرن است) وجود دارد. مطمئنا تعداد مردم پیروی کننده از مد روز تا حد زیادی در دوران مدرن افزایش یافته است. (به خصوص در اوایل قرن نوزدهم، با توجه به گسترش دموکراسی و افزایش صنعتی شدن)

اعتقاد مردم بر این است که تفاوت بزرگی بین های-فشن و لباس های معمولی وجود دارد، اما نیست. طراحان شانل و دیور لباس های مد روز گران قیمت به تعداد نسبتا کمی از مردم به فروش می رسانند، اما طرح های آنها به طور گسترده ای توسط تولیدکنندگان کپی شد، کسانی که "knock-offs" را برای کسری قیمت اصلی به مشتریان بسیار گسترده تری به فروش می رسانند. یکی دیگر از افسانه های معروف این است که مردان، مد نمی پوشند. درحالی که درست این است که لباس مردان آهسته تر و موشکافانه تر از پوشش زنان تغییر کرده و نیز از مد پیروی می کند.

تئوری مصرف مد بیان می کند که عادات مصرف یک جامعه آموخته شده، در طول زمان ادامه می یابند، ریشه دوانده و همیشگی می شوند. در واقع مصرف، تلاشی است برای وفق دادن هویت فرد از طریق دستیابی به اشیای مادی به طوری که این هویت بصری ساخته شده توسط مردم ترجمه و تفسیر می شود.

عموما فرض بر این است که تغییرات در مد، تغییر اجتماعی و یا منافع مالی طراحان مد و تولید کنندگان را بازتاب می دهد. تحقیقات اخیر نشان می دهد هرچندکه که این نیز وجود دارد، همواره یک مکانیسم سلیقه داخلی وجود دارد که حتی در غیاب تغییرات اجتماعی قابل توجه، تغییرات مد را به پیش می برد. به خصوص این مساله مربوط به پژوهش استنلی لیبرمن (Stanley Lieberman) در مدهای اسم کوچک کودکان، که به وضوح بی تأثیر از منافع تجاری است می شود؛ هیچ تبلیغاتی انتخاب نام هایی مانند Rebecca، Zoe، Christopher را ترویج نمی کند، اما به هر حال به مد روز تبدیل شده اند.

مد- به معنای هر سبکی که در دوره زمانی کنونی دارای محبوبیت است- در بیان اسکار وایلد به نحوی دیگر معرفی شده: مد صرفا شکلی از نازیبایی و زشتی است؛ چنان زشت که ما را مجبور می کند هر 6 ماه یک بار آن را عوض کنیم (Walker، 2007:71). سه اصل بنیادین مفهوم مد- زمان، سبک و محبوبیت-به خودی خود با گذشت زمان موجب شده تا از مطلوبیت پوشاک سابق کاسته شود و این به معنای عدم پایداری و خروج از چرخه مصرفی است. اگر به لباس و پوشاک نگاه جامع تری داشته باشیم، دیگر آن را تکه پارچه های دوخته شده نخواهیم دانست، بلکه آن را محصولی مصرفی می دانیم که از آن پس تمام قواعد و رویکردهای دنیای طراحی محصول بر آن منطبق خواهد شد.

روند فعلی در صنعت پوشاک، اغلب در تعریف مُد شتابان صدق می کند؛ یعنی مجموعه های مد ارزان قیمت، بر اساس روند های فعلی مد گران قیمت و لوکس است و بنا به طبیعت خود، یک سیستم سریع پاسخگویی که مصرف نو به نو را تشویق می کند. زمان استاندارد از راهروهای نمایش تا رسیدن به دست مصرف کننده، در حال حاضر تنها توسط شرکت هایی مانند H&M  و زارا از شش ماه به چند هفته فشرده شده است(Annamma et al، 2012).

مد و لباس دو مفهوم مجزا هستند؛ مد مفهوم غیر مادی، در حالی که لباس مادی است. مد به خودی خود پیش برنده تغییرات در لباس تلقی شده و به محض این که به عنوان یک فرایند و محصول و یا به عنوان یک صنعت فرهنگی که ابعاد زیبایی شناختی و عملی عادات مرتبط با لباس تعریف شود، کیفیت این محصول و سرعت تغییرات حیاتی می شود؛ که آیا تغییر آهسته و یا زودگذر است. (Aakko and Koskennurmi-Sivonen، 2013) در زمانی که تصاویر مد ممکن است یک دنیای فانتزی را نمایش دهند، لباس و ملحقات آن طراحی شده اند تا برای یک چارچوب زمانی محدود مطلوب باشند به طوری که این صنعت متکی بر میل مداوم فرد برای داشتن اشیا جدید می باشد. درون فضای چنین جامعه تفریحی و مصرف گرایی، محصولات برای ایجاد تجارب کاذب ابداع شده اند تا خواسته های فرد تحقق یابد. از طریق تجربه خرید خرده فروشی مد، فرد قادر می شود به صورت لحظه ای به احساس قدرت و بیان هویت دست یابد. این تجربه به میزانی که زودگذر باشد نادرست است (Voogt، 2012:2-3).

طراحی مُد گرا که به طور مداوم خواستار راه حل های جدید برای تحریک بازار و ایجاد مزیت رقابتی است، می تواند زمینه ساز تقویت فروش و جلوگیری از شکست شرکت در نتیجه حفظ زنده بودن بازار و اشتغال نیروی کار شود. نقش"منفی" مد در طراحی در درجه اول با این موضوع در ارتباط است که چگونه می تواند ارزش های ما را تحت تأثیر قرار دهد. ارزش های ساختگی که بیش از حد بر متریالیسم- تأکید بر آخرین مد لوازم لباس، اتومبیل، الکترونیک و خانه -به عنوان یک راه برای پیدا کردن شادی تأکید دارند، تبلیغات و تکنیک های بازاریابی که به طور مستمر برای تشویق مصرف و ترویج آن به عنوان یک راه برای پیدا کردن موفقیت و خوشبختی مورد استفاده قرار می گیرند، با عنصر مد تغذیه می شوند. (Walker، 2007)

برای تغییرات پایدار بیشتر، باید درک بهتری عملکرد از مد و لباس داشت. هر چند استفاده و ظاهر آنها گاهی اوقات برهم منطبق می شود، مد و لباس با ما به روش های مختلف ارتباط برقرار می کنند. پوشاک، تولیدِ مواد محور اما مد، تولیدِ نمادین است. مد، متناسب با زمان و فضا با ما ارتباط برقرار می کند و با نیازهای عاطفی ما سر وکار دارد، بیانیه ای برای هویت اجتماعی و فردیت ماست. در مقابل، لباس، عمدتا با نیازهای فیزیکی یا کارکردی مربوط می شود؛ با حمایت، حفاظت و نگهداری. همه لباس ها، مد محسوب نمی شوند و همه مدها در فرم پوشاک دیده نمی شوند. با این حال، وقتی بخش مد و صنعت پوشاک گردهم می آیند، نیازهای عاطفی ما نمودی به عنوان لباس یافته اند. این سایه انداختن نیازهای عاطفی بر اشیای فیزیکی، موجب مصرف منابع فیزیکی، تولید زباله و ترویج تفکر کوتاه مدت شده؛ به عنوان نگاه ما از یک فرم لباس، به بعدی و بعدی در جستجوی تجربه های جدید است. از یک طرف مد را به عنوان بخشی مهم و جادویی از فرهنگ مان تجلیل می کنیم؛ در حالی که آن را از مصرف مواد فراوان منفک می کنیم و از سوی دیگر می دانیم که باید لباس هایی تولید شود که مبتنی بر ارزش، مهارت، الیاف با دقت تولیدشده و لباس هایی که اخلاق گرا، پایدار و زیبا باشند (Fletcher، 2008:119-120).

1-3 ویژگی های مد
برای درک درست معنای مد، توجه به ویژگی های آن ضروری است. مد ویژگی های گوناگونی دارد که به مهم ترین آنها اشاره می کنیم:

1- نوظهوری و ناپایداری: مد پدیده ای نوظهور است که پایگاه اجتماعی ثابت و پایداری ندارد، بلکه به یکباره در جامعه ای ظاهر و به تدریج ناپدید می شود. ل.برنارد بر این باور است که مدها مانند هوس های اجتماعی، بی ثبات و غیرمنطقی هستند ولی بی ثباتی و کم دوامی آنها زیاد چشمگیر نیست.

2- متمایز کننده اقشار اجتماعی: مد افزون بر دگرگونی مستمر خود از زمانی به زمان دیگر، قشر اجتماعی را نیز از قشری دیگر متمایز می کند و مواردی را که به یک طبقه اجتماعی مربوط است، متحد و آنها را از دیگران جدا می سازد. برای مثال در اواخر قرن هجدهم، وقتی مردم اروپا با انقلاب در مصرف روبرو شدند، طبقه ممتاز جامعه بر ان شد با تبیل لباس های ساده خود به البسه ای چشمگیر، تفاوت طبقاتی خود را به رخ دیگران بکشد. در این دوران بود که مردان برای اولین بار شلوار چین دار سربازی به پا کردند. اگرچه آنها این کار را در ابتدا با شرمساری انجام می دادند، ولی به تدریج رواج یافت و حیای اجتماعی آن کنار گذاشته شد. بدین ترتیب می توان گفت نظام فئودالی، طبقات ممتاز جامعه را بر آن داشت تا با سبکی تر و تمیز و خیلی مشخص نسبت به عامه، لباس بپوشند و خود را مطرخ سازند. انها یعنی اشراف به نحوه صحبت کردن و لباس پوشیدن خود وجهه ای از دارایی و شکوه و جلال طبقاتی خود را بخشیدند که سوادآموزی عمومی و تولید انبوه، بر آن نقطه پایان نهاد.

3- نمایان بودن در طبقات بالاتر، تقلیدی بودن در طبقات پایین تر: مد متمایزکننده اقشار اجتماعی است، ولی گروه ها و اقشار پایین تر جامعه نیز مانند اقشار مرفه و قدرتمند جامعه رفتار کنند. از این رو، مد در میان گروه های اجتماعی متمول و قدرتمند، جنبه نمایشی پیدا می کنند درحالی که در میان گروه های فقیر یا پایین تر جامعه جنبه تقلیدی دارد.

4- متنوع بودن و پاسخ گویی به نیازهای گوناگون: از دیگر ویژگی های مهم مد، متنوع بودن و پاسخگویی به نیازها، احساسات و سلیقه های گوناگون افراد جامعه با شرایط سنی، جسمی و جنسی متفاوت است.

5- تکرار شونده: مد با مظاهر اجتماعی زندگی و به طور کلی، هرچیز تکرار شونده و تعویض شدنی در ارتباط است. بونر در این باره میگوید: "واژه مد، نه فقط در مورد پوشاک، بلکه درباره هر فعالیت تکرار شونده دیگری که منافع تعداد زیادی از مردم را تامین می کند به کار می رود". ممکن است حتی خود مد در دوره ای منسوخ و به ظاهر فراموش شود، ولی پس از چندین سال، ارائه دهندگان مد آن را در جامعه زنده می کنند.

6- پیام آوری: مد به ظاهر در امور سطحی و ظاهری اتفاق می افتد، ولی فراتر از صورت های سطحی و ظاهری است. به نظر یک کارشناس امور اجتماعی، "مد، گاه بار عاطفی، روانی، فکری و اعتقادی دارد و مدگرا ممکن است علاوه بر قبول یک مد، محتوای فرهنگی و شرایط اجتماعی آن را به عنوان یک ایده آل بپذیرد. هر مد همراه با انبوهی از پیام و محتواست. این پدیده اجتماعی، گاه در شرایط سالم و آگاهانه گسترش می یابد و گاه تحت تأثیر عوامل خارجی و به صورت غیر طبیعی رشد و اشاعه پیدا می کند که در این صورت خطرناک است". بنابراین الگوهای رفتاری، گفتاری یا ظاهری که در جوامع به مد تبدیل می شود گاه برخاسته از فرهنگ همان جوامع است.

7- غیراجباری بودن مد: مد می تواند با بهره گیری از جذاب ترین تکنیک های هنری، فنی و رسانه ای، به طور غیر مستقیم موجب تحریک ذائقه افراد و گروهای گوناگون جامعه شود و حتی به نیازهای کاذب دامن بزند و خواسته های خود را بر مردم تحمیل کند. با این حال، هرگز افراد را به طور مستقیم، وادار به پیروی از مد نمی کند. از این رو، هرگونه کوشش برای وادار کردن دیگران به استفاده از نمادهای فرهنگی یک شکل، نه تنها نمی تواند مدسازی باشد، بلکه به نوعی تحمیل فرهنگی است.

8- نمایان بودن مد در جوامع باز: مد بیشتر در نظام های طبقاتی یا جوامع باز جلوه گری دارد. زیمل در این باره می گوید: در جوامع قبیله ای (بسته) و بی طبقه، مد وجود ندارد.

9- با برنامه و فرآیند بودن مد: مد بر اثر یک اتفاق یا رخداد پدید نمی اید، بلکه در بیشتر موارد، پی آمد بررسی و تحقیق در زمینه های گوناگون است.

1-4 رویکردهای موجود به طراحی مد و لباس

-بیانیه هنری : مد انعکاسی از دیدگاه های اجتماعی، سیاسی، اقتصادی و واکنشی به جریانات هنری و تکنولوژیکی است. شاید بتوان گفت اتفاقات دنیای مد و آنچه بر روی "کت واک" ها اتفاق می افتد بیش از همه در قالب یک بیانیه هنری می گنجد. کافیست تا مروری بر آثار طراح لباس ژاپنی، یوجی یاماموتو داشت. استفاده از مانکن (به پوش)هایی که بر خلاف روال، شیک و خوش تیپ نیستند؛ لباس هایی که در نهایت سادگی اند و لباس کار کشاورزان روستایی را به ذهن می آورند؛ و حتی ریشخند و نحوه راه رفتن مانکن ها روی کت واک؛ همچون اعتراضی پنهان؛ از لا به لای سیاهی غالب بر لباس های یاماموتو بیرون می زند.

-رویکرد میان رشته ای: نمی توان به درستی مشخص کرد که آیا دنیای مد از صنعت و تکنولوژی الهام گرفته یا تکنولوژی وام دار خلاقیت و طراحی آزادانه ی دنیای مد است. به هرحال، سال های اخیر پروژه های طراحی های میان رشته ای نفوذ بسیاری یافته؛ لباس های هوشمند که آمیزه ای از الکترونیک، پزشکی و مدو لباس است این روزها سروصدای بسیاری راه انداخته است. طراحان مد و لباس، دوشادوش طراحان صنعتی و متخصصان الکترونیک کار می کنند و ترندهای دنیای مد را در محصولاتی دیگر می گنجانند.

- رویکرود توسعه ای: از جذابیت برند، طراحان و مانکن های مد و لباس برای پیشبرد بسیاری از رشته های دیگر استفاده می شود، چنانکه که مانکن های توسعه ای (promotional models)، در نمایشگاه های خودرو کاربرد زیادی یافته است.

1-5 نیو لوک (new look)
تغییرات جدید و مدرن در ظاهر(Appearance) یا آرایش که به تازگی معرفی شده است و در آن نوآوری رادیکال باشد. اما به طور اخص منظور نوعی از سبک پوشش زنان است که توسط کریستین دیور در سال 1947 معرفی شد و دارای سیلوئت A شکل (سرشانه پن با کمر باریک و دامن بسیارگشاد) بود.

1-6 مدل جریان مد
نظریه های مد شامل تغییرات، اخبار، بستر زمانی-مکانی و پوشنده لباس می شود. بلومر Blumer -1969 بیان می دارد مد به عنوان یک فرایند انتخاب جمعی تأثیرگذار است به این معنا که شکل گیری سلیقه، ناشی از پاسخ جمعی یک گروه از مردم به "روح زمانه" است. به طور همزمان معرفی و نمایش بسیاری از سبک های جدید، انتخاب های ایجادشده توسط مصرف کننده های نوآور و عقیده به مفهوم روح زمانه، انگیزه و نیروی محرکی را برای مد ارائه کرده است. (Steele، 2004) در مرکزیت هر تعریفی از مد، ارتباط بین محصولات طراحی شده و چگونگی توزیع و مصرف قرار گرفته است.

سخن پایانی
هرآنچه-به عنوان تئوری های مد- از آن سخن رفت و خواهد رفت را می توان در یک جمله خلاصه کرد: مد تنها یک Essence است. ذهن های خلاق و آماده که بتواند روح این Essence را بفهمند؛ به بازآفرینی آن در پیکره ها و اشکال جدید توفیق خواهند یافت.

نویسنده: اعظم نعمتی



تهیه شده در: http://www.newdesign.ir/content/?id=1332&rnd=2807