ارسال کننده: محمد نظیفی
تاریخ ارسال: 1398/3/27

 مانیفستی برای طراحی پساصنعتی

پساصنعتی

همانطور که می دانیم، تولید انبوه به زودی منقرض خواهد شد. پس با فلزات سنگین، انبارهای بزرگ و ادوات بادوام خداحافظی کنید و سلام بگویید به سَبُکی پایدارِ شبکه های زنده، متابولیسم و کُد.

در برابر چشم انداز بی ثبات فرهنگی ما، صورت تازه ای از کنش طراحی در حال ظهور است. اطلاعات و کد به اساسی برای درک زندگی بدل شده اند و مدل های مکانیکی قدیمی که محصول انقلاب صنعتی بودند کنار رفته اند. کد (ژنتیکی و دیجیتالی) حالا به عنوان واقعیتی مشترک برای تمام چیزهای مادی و غیرمادی ظهور کرده است. پیدایش سطوح مختلف کدنویسی بر مبنای ترکیبات متفاوت و عمیق تر کدها چنان است که تقابل هایی اسطوره ای مانند انسان و ماشین، ذهن و رایانه، ماده و اطلاعات، حقیقی و مجازی، و طبیعی و مصنوعی در دنیای رویایی موجودات تراژنی، هوش پروتزی، واقعیت افزوده و رایانه های دی ان ای دیگر چندان قابل تشخیص نیستند. آنچه کد را پدیده ای انقلابی می‌سازد این است که فرم مشخصی ندارد و می تواند به دلخواه تغییر کند. جابجایی، حذف، ذخیره سازی، جایگزینی، رونوشت؛ زندگی فایلی است برای دستکاری به آسانی و انعطاف فوتوشاپ. و همیشه می توان به عقب برگشت؛ فقط آن را آندو (undo) کنید!

در این اولین موج کدنویسی دگرگون‌شونده، روش صنعتی تولید فقط لاشه‌ای در حال فساد است؛ در حال تلاشی است با این حال هنوز هم فضایی را اشغال کرده است. طراحی صنعتی در اصل بر روی بنیان تنومندی از چرخه تولید، نیاز بازار، هزینه های تجهیز، شبکه های توزیع مرکزی، از دور خارج شدن های برنامه ریزی شده، و منابع به ظاهر فراوان طبیعی و مصنوعی بنا شد. به سادگی می توان گفت که این شرایط دیگر کاربست پذیر نیست. در حال حاضر ما در زیرساختی تکنولوژیک، اقتصادی و فرهنگی فعالیت می کنیم که مدتهاست از پایگاه صنعتی خود گذر کرده است. فرهنگ صنعتی باید منسوخ شود؛ نه فقط چون شیطانی، غیر اخلاقی، اسراف کارانه، سمی، یا طمع کارانه است (اگرچه که تا حد زیادی اینطور نیز هست)، بلکه چون دیگر با واقعیات زندگی امروز هماهنگ نیست. این موجودیت دیگر نمی تواند خود را با دنیای مبتنی بر سرعت نور و ورژنینگ (1) تطبیق دهد. فرآورده های جانبی آن بیش از حد کند و بیش از حد مانا هستند و به مقدار بسیار زیادی نیز فضا می گیرند. به طعنه می توان گفت طراحی صنعتی، این موتور منسوخ شدن های برنامه ریزی شده، حالا خود منسوخ شده است. به جای محصولات مانا - که در واقع چندان هم مانا نبودند جز در میدان های دفع زباله - حالا به توزیع کردن کد (Code)، ظرفیت (capacity) و ارتباطات (connections) خواهیم پرداخت.

حتما نباید دانشمند هوافضا باشید تا متوجه شوید ما در یک اقتصاد اطلاعات و خدمات زندگی می کنیم، و نه اقتصادی مبتنی بر تولید. ما آثار این تغییرات را نه تنها در ویرانی و پوسیدگی شهرهای صنعتی گذشته، بلکه در رشد ریزوماتیک در توسعه شهرلبه‌ها (2) و گسترش آنها نیز مشاهده می کنیم (که بیش از سه چهارم کل فضاهای اداری هم در آنجا قرار دارد). اما فقط اشاره به این که ما در اقتصادی اطلاعات محور و خدمات محور زندگی می کنیم، ویژگی های فرهنگ پساصنعتی را به طور کامل پوشش نمی دهد. طراحی پساصنعتی، یک راه و رسم متفاوت طراحی برای فرهنگ نوظهور است. سه چیز این انقلاب را به پیش می برند: هوش توزیع شده (distributed intelligence)، طراحی و تولید به کمک رایانه (CAD و CAM)، و واقعیت های زیست محیطی. نتیجه اینکه دیگر اینطور نیست که طراحان فرم را از مرکز سیستم دیکته کنند و محصولاتشان را به بازاری منفعل تحمیل کنند. در عوض، طراحی بیشتر و بیشتر یک کد خواهد بود و مجموعه ای از پارامترها. این کد در اکوسیستمی الکترونیکی آزاد می شود و به این ترتیب می توان آن را دست کاری کرد، تغییر داد، بهبود بخشید، هک کرد و در واریاته هایی متعدد در مکان های بی شماری تولید کرد.

این پروسه های جدید طراحی بیشتر بیولوژیکی هستند تا مکانیکی. آنها انعطاف پذیر، سازگاری پذیر، پایدار، و خود سازمانده هستند. طراحی از این انتشار و گردش، انرژی و سرزندگی خواهد گرفت، به همان شکلی که ژن ها رفتار می کنند. کد نیز دارای ویژگی ها، رفتارها، الگوها و نیازهای خود است. کد متابولیسم دارد. با حلقه های اصلاح شده ای از ورودی، تحریک، بازخورد، گردش، و دگرگونی زنده می ماند. شبکه های گسترش یافته اطلاعات که همه جا حاضر، آنی و نامحدودند کد را تقویت و منتشر می کنند. به این ترتیب کد پویا می شود؛ کد در واکنش به محیط خود زنده است. دستورالعمل قدیمی ادغام عمودی (3) و مرکز و پیرامون (4) دارد جای خود را به شار الکتریکی و کدها، و تغییر پذیری و شناوری می دهد. در بیرون با وسائط سخت و در درون به صورت نرم افزاری.

این روش جدید دیزاین با سازوکارهای متفاوتی از تحقیق بازار، طراحی، تولید، توزیع، و مالکیت کار می کند. برای اولین بار این را در فناوری اطلاعات دیدیم. اما حالا به همان صورت در حال تراوش به دنیای طراحی محصول است. این مدل به روش متن باز (open source) در ساخت نرم افزار نزدیک تر است تا نسخه رمانتیک ترِ یکه تازی یک نابغه. این ماتریس ارتباطات و کدهای متغییر چگونه درک ما را از پروسه طراحی تغییر می دهد؟ باید گفت که روی تمام جوانب تمام مراحل پروسه طراحی تأثیر می گذارد! ما صرفا در حال ارتقاء همان چیزی که از قبل می شناسیم نیستیم. طراحی پساصنعتی متفاوت از روش آرتیزانی تولید است. کمپانی ها دیگر برای مشخص کردن مقدار و کیفیات چیزهایی که می سازند بر مدل های مبهم آماری و پیش بینی های تاریخی تکیه نخواهند کرد. حتی در دقیق ترین و بهینه ترینِ این مدل های تولید، بیش از حد انرژی هدر رفته داریم. اگرچه اقتصاد مقیاس (5) و تخصصی شدن وظایف (6) فراوانی غیرقابل تصوری را ایجاد کرد، پروسه تولید صنعتی، درگیر سیستم از بالا به پایین، نامتعادل و مرکزگراییِ توزیع است؛ ذاتاً پدیده ای است ناخوش احوال، محافظه کار و ریسک ناپذیر.

دو نمونه خارج از طراحی صنعتی این تحول را به روشنی تصویر کرده اند؛ نت اسکیپ (Netscape) قبلا مرورگر وبش را می فروخت. این تا زمانی معنی داشت که محصول را توسعه می داد، کد می نوشت، آن را روی سی دی رایت می کرد، توسط کامیون ها بسته های محصول را در مغازه ها توزیع می کرد و در انتها یک حاشیه سود خالص به دست می آورد. اما شرکت به سرعت متوجه شد که بهترین راه برای باقی ماندن در رقابت این است که محصول را به رایگان در اختیار مشتری قرار دهد. به عنوان مثالی دیگر، لینوکس بر اساس گروهی از علائق مشترک که در قالب یک ایده به هم رسیدند ظهور کرد و از مشارکت سازندگانی متعدد نشات گرفت. با آنکه در ابتدا لینوس توروالد (Linus Torvald) به عنوان سازنده آن مطرح شد، نسخه های کنونی لینوکس ردپای چندانی از او را با خود ندارند. او و دیگران قواعدی کلی را برای لینوکس پایه گذاری کردند و سپس آن را برای تکامل بیشتر در شبکه رها کردند. جالب تر اینکه هیچ کسی واقعا مالک آن نیست. شرکت های خصوصی می توانند آن را بفروشند اما تمام چیزی که آنها می فروشند در واقع فقط پشتیبانی است و مستندسازی (documentation). خود سیستم عامل را باید به صورت رایگان در دسترس قرار دهند. خب این داستان لینوکس است: هیچکس آن را به طور کامل نساخته؛ هیچکس مالک آن نیست؛ نسخه های نامحدودی می تواند برای آن وجود داشته باشد؛ به سرعت در حال تکامل است؛ هیچ مرحله نهایی برای این تکامل وجود ندارد. و این دارد ویندوز را به چالش می کشد. چه کسی می توانسته لینوکس را فوکس تست (Focus test) (7) کند؟ از آنجایی که کد آن به رایگان و برای همه در دسترس است، موجودیت ثابتی بنام لینوکس وجود ندارد. فراز و نشیب های زیادی را طی کرده اما در مقایسه با زمان تولدش، وفاداری جسورانه ای را نسبت به وعده هایش می بینید.

در حالی که حتی یک محصول هم نیست که این پروسه را به طور کامل تحقق بخشیده باشد، نمونه های زیادی از این پدیده را می توان در لینوکس و مانند آن مشاهده کرد که کدهای آینده را در آرایش ژنتیکی خود حمل می کنند. نمونه هایی که در ادامه می آیند نیز فرایندهای متداول توسعه را زیر و رو کرده، پسماندها، رکود و اینرسی، و زنگارهای زیادی را کنار می زنند.

فرانت دیزاین (Front Design)
فرانت دیزاین از کشور سوئد با ساخت دوگانه هایی عجیب و شگفت انگیز که دست طراح را از شکل گیری فرم نهایی کوتاه می کنند، مرز بین پروسه های طبیعی و مصنوعی توسعه محصول را مطالعه می کند (ن. ک. به مجله آی دی شماره سپتامبر/اکتبر 2004، صفحه 57). پروژه حیوانات زیر شیروانیِ فرانت، طراحی را به گونه هایی از حیوانات وا می گذارد؛ جوندگانی که پترن متخلخل یک کاغذ دیورای را می جوند/ طراحی می کنند. یا مسیر پرواز یک مگس به دور لامپ که به صورت دیجیتالی ردیابی شده و به یک لوستر شکل داده. این گروه چارچوب را می سازد و بعد اجازه می دهد که طبیعت راهش را برود. در سری طراحی توسطِ (Design By) از همین گروه، کنترل به پروسه های تصادفی و آشفته مختلفی واگذار شده است. در سری اسکنر (Scanner Series) نیز خروجی ها بر مبنای خطاهای اسکنر سه بعدی در اسکن یک آبجکت اصلی ناشی می شوند که بعد توسط یک پرینتر سه بعدی به شکل دفورمه ای مورد بازخوانی قرار گرفته است. در فصل مشترک تصادفی بودن بیولوژیک و عجایب تکنولوژیک، فرانت حق تالیف دیزاین را برمی اندازد؛ فرم به صورتی چندشکلی (polymorphously) و از پروسه هایی خارج از کنترل ناشی می شود.

کف پوش اینترفیس (Interface Carpet)
اینترفیس ارزش خود را بر اساس این واقعیت نه چندان جذاب بنا گذاشته که ما در یک اقتصاد خدمت محور هستیم و از آن برای بازتعریف کسب و کارش، ماموریتش، آثار زیست محیطی اش، و محصولش استفاده می کند. این شرکت دیگر کف پوش نمی فروشد؛ بلکه سرویس پوشاندن زمین را ارائه می دهد. به این ترتیب محوریت محصول کنار می رود. ضایعات هم به همین صورت از سیستم کنار رفته است. اینترفیس حلقه را در چرخه تولید خودش بسته، به این معنا که از منابع کمتری استفاده می کند، همه آنچه می تواند را پس می گیرد، به جای محصولاتی که با گذشت زمان ارزششان را از دست می دهند روی روابط بلندمدت سرمایه گذاری می کند، و خود از پسماندی که خودش تولید می کند تغذیه می کند. مثل یک ارگانیسم، سوخت و ساز آن برای ورودی و خروجی ای متعادل بهینه شده و تولید چیزی که مصرف نشود در آن جایی ندارد.

اینترفیس برای تفکیک پسماندها طراحی می کند و بر مبنای قانونی کار می کند که می گوید ضایعات ضایعات است (Waste is a waste). همچنین شرکت این فرض را که ما ذاتا حریص، مالکیت طلب و بی توجهیم به چالش می کشد. واقعا کسی که می خواهد از فرش کردن بهره مند شود - یا از یک سیستم گرمایشی، دستگاه فکس، یخچال و یا دستگاه تهویه هوا - حتما باید پنج تا ده سال بعد آن را دور بیندازد؟ اینترفیس و دیگر شرکت ها (همچون الکترولوکس و حتی فورد) به خوبی از کنار رفتن مدل های گذشته توسعه محصول آگاهند. این مدلِ "خدمت به عنوان محصول" ناظر به این حقیقت است که شما می خواهید استفاده ای مکرر و بهینه داشته باشید و چندان به دنبال مالکیت بر خود آن چیز نیستید. بیشتر به لیزینگ شباهت دارد تا مالکیت. در آخر چیزی که شرکت از آن سود می برد این است که آنچه ارائه می دهد ماناست و رضایت مصرف کننده را تامین می کند. اینترفیس یک رابطه می فروشد، نه یک محصول. آنچه می فروشد می تواند تغییر شکل دهد، تکامل یابد، به چرخه تولید خود برگردد، و باز به عنوان محصولی جدید ارائه شود. مثل طبیعت سیستمی زنده است که بر ارتباط، ورودی، بازخورد، و واکنش پویا تکیه دارد. مطمئنا همیشه چیزهایی هم خواهند بود که مردم بخواهند صاحبش باشند (لباس زیر به ذهن می رسد)، اما در نهایت لوکس تر به نظر می رسد که انسان از قید مالکیت چیزها رها شود و سَبُک، آزاد، آگاه، و متصل باشد، تا اینکه هر ماه به زیارت U-Store-It  محله اش برود (8).

طراحی باز/ آینده
دو آزمایش هیجان انگیز در توسعه محصول، اُپن دیزاینِ رونن کادوشن (Ronen Kadushin) و روشنایی های تیوبر و تیوبرناینِ (Tuber، Tuber9) فیوچرفکتوریز (FutureFactories)، بر اساس این فرضیه عمل می کند که فاز بعدی دیزاین باز خواهند بود و توزیع شده (distributed). هر طراح یک فایل کد (CAD) قوی به عنوان سورس کُد می سازد، بعد آن را در یک مدیوم الکترونیکی جهت سازگاری (adaptation)، اصلاح، هک، و تکامل های بعدی آزاد می کند. طراح یک تمپلیت یا پلتفرم برای امکان های طراحی می سازد، اما فرم نهایی در دست مصرف کننده است. کلید این پروسه این است که سیستم های به کمک رایانه و تولید روباتیک واریاته های تقریبا نامحدودی را در هر تولید امکان پذیر می کنند. "تولید انبوه محصولات منحصر به فرد" دیگر گذاره ای متناقض نما نیست. همچنین طراح یا سازنده دیگر متحمل هزینه های هنگفت انبارداری، خرده فروشی، تغییرات فصلی، نو کردن تجهیزات، و... نخواهد بود. انعطاف پذیری دیزاین بر اساس تقاضا (design-on-demand) را با پیشرفت و دموکراتیزه شدن استریولیتوگرافی و پرینت سه بعدی ترکیب کنید، و ناگهان طراحی محصولِ دسکتاپ به مثابه حقیقتی حیرت آور - و نه داستانی علمی تخیلی - پدیدار می شود.

این پروژه ها رویکردهای متفاوتی را به نمایش می گذارند. طراحی پساصنعتی هنوز یک موجودیت واحد نیست، بلکه چندگانه است. اما هر یک از این رویکردها به سهم خود تقاضاهایی ناهمگون با نظم پیشین دارند و روش های تولید صنعتی را بی ثبات می کنند. در این میان، می توان سیمای پدیده ای کاملا تازه را از خلال چهار ویژگی مشترک به تماشا نشست.

بی شکل
کدام یک از لوسترهای تیوبرناین (Tuber9) را مجلات طراحی نمایش خواهند داد؛ که می داند؟ هیچ یک از آنها محصول را به طور کامل نمایش نمی دهند. در واقع ما توانایی به دست دادن نمایشی کامل از یک لاین محصول مثل این را نداریم. محصولات در درون تغییر شکل می دهند تا به نقطه ای می رسند که فقط می توانیم سیستم پدید آمدنشان را تحسین کنیم، نه خود آنها را. ایده ساخت هویت برند از طریق خانواده محصولات همانند، با همه کنترل از بالا به پایینی که بر آن دلالت می کند، منسوخ شده. محصول به عنوان یک چیز ثابت، دیگر جلوه ای نخواهد داشت. ما دیگر چیزهایی را که نمی توانند توسط هرکس، از هر قسمت پروسه، به دلخواه تغییر کنند طراحی نمی کنیم. طراحی، از پروسه‌ی تبدیل کردن منابع طبیعی به فرم های ثابت، به کُدی منتشر شونده برای بازتعریف شدن های دائمی، دگرگون خواهد شد.

رایگان
اینطور نیست که محصولات در طراحی پساصنعتی هیچ هزینه ای نداشته باشند، با این حال آنها در شبکه ها برای پیدا شدن و بهینه شدن پتانسیل هایشان آزاد خواهند بود. محصولات مطابق کشش مصرف کننده خواهند بود و نه فشار صنایع سنگین. خروجی ها سفارشی شده خواهند بود، نه بر اساس یک سایز که قرار است به همه بخورد. پایگاه های داده هوشمند، مشارکت و تغییر را وارد پروسه های پنهانِ قدیمی خواهند کرد. همچنین به کمک هوش شبکه های مشارکتی، طراحی ها در پروسه های تکرارشونده و نامحدود پیدایش توزیع شده شان بهینه خواهند شد.

متابولیک
وعده مهم طراحی پساصنعتی این است که ردپای زیست محیطی سبک تر و میرا تری بر جای بگذارد. به منظره های مسموم فیلادلفیا و دترویت نگاه کنید؛ می توانید هزینه حقیقی تولید صنعتی را ببینید؛ کالاهای استاندارد شده و آلودگی ای ناپیدا، همسو با مصرف بسیار زیاد و جامعه اسرافکار. ما دیگر نمی توانیم هزینه این رویه اشتباه و فقدان بینش را بپردازیم. ما هنوز هم کالا لازم داریم، اما طراحی پساصنعتی این مزیت را دارد که آنچه رخ داده را در حالی که در سایه میراث طراحی صنعتی فعالیت می کرد درک کرده است. طراحی و تولیدی که می تواند درک کند، آگاه شود، سازگاری یابد، و از پسماندهای خود یا دیگران استفاده کند، فقط به شکل قابل توجهی کارآمدتر نیست، بلکه از نظر محیط زیستی، فرهنگی، و اقتصادی نیز پایدار خواهد بود. به طور هوشمند ورودی و خروجی خود را سازگار کرده و در میان مرزهای محلی و جهانی اکولوژیِ خود شکوفا خواهد شد.

غیرمتمرکز
ابزارها در دست شماست. اگرچه این درباره همه محصولات صدق نخواهد کرد، می توان امکان خلق راهکاری در طراحی را تصور کرد که مناسب برای شما، یا خانوده و قبیله شما باشد. دیگر یک سایز مناسب همه نیست، و همه هوش طراحی هم در مرکز قرار نگرفته است. توزیع قدرت برای ساختن، همان نقشه ایست که طبیعت تا به حال به شکل موفقی از آن استفاده کرده است. انعطاف شگفت آور و سازگاری، از ظرفیت های توزیع به خارج از مرکز ناشی می شوند. پس انواع تازه ای از محصولات، شرکت ها، و برندهای پویا، سیال، و شکل پذیر، هژمونی سوپربرندهای جهانی را به چالش خواهند کشید. در این وضعیت، دیگر چه کسی برای طراحی وسایلش، یک ابرشرکت فراملیتی، فوکس تست شده، با محصولاتی یکسان را خواهد خواست؟

طراحی پساصنعتی پتانسیل ساختن و تولیدی متفاوت را مجسم می کند، و نه تکرار اشتباهاتی که در گذشته از آنها غافل بودیم. نقش بیزنس و طراح در این زمینه، فعال کردن امکان ها، تهیه کردن دورنما، و تنظیم پارامترها برای بهینه کردن سیستم خواهد بود. این به آن معناست که طراحان با ابزارهایی نو و نا آشنا در مکان هایی تازه و ناآشنا فعالیت خواهند کرد. مسلما غول صنعتی فورا متلاشی نخواهد شد. این پدیده تا بحال کالاهایی عملکردی، ایمن، زیبا، و حتی فوق العاده خلق کرده است. اما دیگر مدلْ منقرض شده است. تکامل ها و جهش ها اغلب در خارج از فضای صنعتی در حال رخ دادن هستند - در مُد، معماری، مهندسی، نرم افزار، وب - اما بذر خود را در شکاف های بنیان صنعت می کارند (9) و با آن، گونه های تازه ای از محصولات به زودی ظهور خواهند کرد.

نویسنده: جمر هانت، منتشر شده در: I. D. Magazine
مترجم: محمد نظیفی

پانویس ها (توضیحات توسط مترجم):

1. versioning: عملیات ساخت و مدیریت نسخه های مختلف یک محصول، که عمدتا در مورد سیستم عامل ها، نرم افزارها و سرویس های تحت وب به کار می رود.

2. edge city: اصطلاحی است در ایالات متحده برای اشاره به مناطقی در حومه شهرها به کار می رود که اکنون محل تمرکز بیزنس ها، مراکز خرید و تفریحات شده در حالی که در گذشته مسکونی و یا روستایی بودند.

3. vertical integration؛ فرایندی است که در آن زنجیره تولید یک شرکت به مالکیت خود آن شرکت در می آید.

4. centers and peripheries؛ مدلیست در مطالعات اجتماعی که اشاره دارد به مراکز پیشرفته یا شهری در برابر فضاهای پیرامونیِ کمتر توسعه یافته. یک کاربرد رایج این مدل بیان این دیدگاه بود که توسعه سرمایه داری در کشورهای اروپای غربی و آمریکای شمالی، این کشورها را در مرکز بازار جهانی قرار داده است، در حالی که کشورهای آمریکای جنوبی، آسیا و آفریقا تبدیل به جزئی از محیط پیرامونیِ فقیرتر شده اند.

5. economies of scale؛ به معنای کاهش در هزینه ها از طریق بالا بردن حجم تولید است.

6. task specialization؛ از ویژگی های مهم نظام تولید انبوه که باعث تسریع شگفت انگیزی در تولید محصول شد.

7. نوعی تست در برنامه نویسی برای یافتن ایرادات.

8. U-Store-It Trust؛ یکی از شرکت های آمریکایی که به مردم برای قرار دادن وسایلشان انبار اجاره می دهد. اکنون البته این شرکت با نام CubeSmart شناخته می شود.

9. پیشرفت های آینده بر بستر نقایص صنعت امروز در حال شکل گیری اند.



تهیه شده در: http://www.newdesign.ir/content/?id=1664&rnd=8261