ارسال کننده: mary
تاریخ ارسال: 1386/11/9

 چگونه به یک ترکیب بندی صحیح برسیم؟


تخیلات یک بیننده را تخمین بزنیم:
برای ایجاد روابط فضایی بهتر توجه داشته باشید که لزومی ندارد اشکال هندسی از قبیل مثلث، بیضی و یا شکلی دیگر به طور کامل در روی صفحه ی کار نمایش داده شود. می توان قسمتی از آن ها را قطع کرد. و این شاید از لحاظ ترکیب بندی بهتر باشد. و به تماشاچی فرصت داده شودکه آن را با تخیل کامل کند.

آنچه باید آموخت:
درسی که باید به یاد داشت این است که یک نقاشی مانند انواع هنر های دیگر وقتی قوی است که ساختمانش قوی باشد. هر هنرمند مشهوری اشکال دو بعدی را چار چوبی برای بیان احساسات هنرمندانه ی خود قرار می دهد. مسئله ی قابل اهمیت این است که تمامی سطوح اشکال دو بعدی به منظور ایجاد وحدت و ارتباط بین یک یک اعضاء و نیز کل موضوع بررسی شود. عمل پوشش و یا حذف کردن راه ساده ای است برای اینکه به این هدف دست یابیم.

ترکیب بندی

تجدید طرح یک ترکیب بندی:
در ابتدا مهم نیست که بهترین ترکیب بندی را به وجود آورید. برای تمرین می توانید از آثار هنرمندان دیگر شروع کنید و برای آنها ترکیب بندی های جدید انجام دهید. هدف این نیست که طرح را کپی کنید بلکه نظر این است که از این طریق برای نقطه ی شروع اندیشه ی جدید به دست آورید. ازاینکه از ترکیب بندی هنرمند دیگری به عنوان تخته پرشی برای به دست آوردن فکری جدید استفاده می کنید احساس گناه نکنید. این یک روش عمومی برای همه ی اساتید بوده و هنوز هم هست.

رشد ترکیب بندی:
تغییراتی که در موضوع می دهید بهتر است ساده باشد. زیاد به جزئیات نپردازید. ما انتظارداریم که احساسی از اعماق وجودتان با استفاده از تخیل حتی به صورت جسورانه در شکل بیان شود.

همین که در طراحی رسم شده تغییراتی دادید با حرکت دادن کاغذ روی آن کادر آن را بررسی کنید. فراموش نکنید که شکل های هندسی عمده را در آن بررسی کنید. آیا شکل حاکم مثلا بیضی است؟ مستطیل یا مثلث ویا شکل دیگری است؟ معمولا شکل حاکم دو بعدی است.

اگر تصمیم دارید تغییراتی در آن بدهید روی همان پیش طرح این کار را نکنید بلکه طرح تخیلی دیگری بکشید؛ تمام مراحلی را که منجر به طرح نهایی و بلاخره نقاشی نهایی می شود خواهید داشت. و قدم های گران بهای قبلی شما از بین نمی رود. روش ای مختلفی برای طراحی کردن وجود دارد. شما می توانید طرح ها را با هم مقایسه کنید و فرصت می یابید ببینید که چه قسمت هایی از طراحی خوب است و کدام قسمت آن نیاز به اصلاح شدن دارد.

ابتدا ممکن است از فکر اینکه با یک سری طراحی ترکیب بندی را بپرورانید به هیجان بیایید ولی پس از شروع به کار در می یا بید که این تنها روش کنترل ترکیب بندی است. این احتمال می رود که وقتی تخیلی کار می کنید جزئیات ویا حتی شکل دقیق را به خاطر نیاورید. مهم نیست؛ چون هدف این نیست که کپی کنید و یا وارد جزئیات شوید. بدون اینکه به آن فکر کنید بی درنگ شروع به کار کنید. با قوه ی غریزی کار کنید و تا جایی که می توانید پیش بروید.

اگر خسته هستید و یا نمی دانید چگونه ادامه دهید کمی استراحت کنید. قبل از اینکه دوباره شروع کنید یک بار دیگر روابط شکلی طراحی را بررسی نمایید. بلاخره وقتی طرحتان تمام شد از نتیجه ی کار لذت می برید. قبل از بررسی مجدد بگذارید یکی دو روزی بگذرد. اگر بعضی قسمت های کارتان دارد خراب می شود به آن دست نزده و ترکیب بندی دیگری را از حفظ شروع کنید. بدین ترتیب چون طراحی های اولیه دست نخورده باقی می مانند، در صورت لزوم می توانید به آن ها مراجعه نمایید تا در طراحی های بعدی جسارت بیشتری داشته باشید. تمام این جریان را تکرار کنید. با پر احساس شدن طرحتان طراحی نهایی را تشخیص می دهید؛ و در می یابید که نمی توانید حتی پس از بررسی و گذشت زمان آن را تغییر دهید.

تکامل ترکیب بندی مرحله به مرحله:
"آندره وایت" نقاشی است که قضاوت هزاران نفری که از نمایشگاه هایش دیدن کرده اند نشان می دهد بیش از سایرین مردم گرا و رئالیست است. کارش به سادگی قابل فهم بوده و لذت بخش می باشد. به علاوه همه استعداد عالی وایت را تحسین می کنند. چون قادر است جزئیات موضوعات روزمره را چنان خوب نقاشی کند که واقعی به نظر برسند.

اما نشان دادن دقیق و کامل جزئیات به تنهایی اگر هم بتوان هنر نامید کار چندان مشکلی نیست. زیرا هر تصویر کشی که در تکنیک مهارت داشته باشد می تواند این کار را بکند. فرق کار در این است که نقاشی های وایت زنده اند. ولی آثار اکثر متخصصان و تصویرکش ها یکنواخت و ایستا می باشند. اگر همه ی آن ها و وایت به طور کلی یک نوع آموزش دانشگاهی دیده اند پس چرا کار وایت با آنها تفاوت پیدا می کند؟ وایت چه کار می کند که نقاشی هایش زنده می شوند؟ در اجزاء کارش چه رازی نهفته است؟ آیا همه می توانند این کار را بکنند؟ اگر چنین است پس چرا متخصصان و تصویرکش ها این کار را نمی کنند؟

اختلاف دو روش مذکور در طرز تلقی است مثلا وایت هرگز عجله نمی کند. او آموخته است که صبر اولین شرط لازم برای یک هنرمند است. "طناب ناقوس" اثر وایت می باشد که مثال خوبی از ترکیب بندی است که با حوصله ی زیادی کشیده شده است.

قاعدتا دانشگاه دیده ها و تصویرکش ها وقت خیلی کمی صرف این کار می کنند. آنها ممکن است یکی دو طرح سریع بکشند و نسبتا فوری شروع به نقاشی از موضوع کنند. آنها این کار را با اطمینان، با شتاب، خیلی عالی و دوربین وار انجام می دهند. با وجود این چیزی کم دارد.

مشاهده و احساس:
اگر وایت به نتیجه ی بهتری می رسد به علت صرف وقت زیاد نیست. بلکه به خاطر این است که او نسبت به نقاشان دانشگاهی وقتش را در راه پرمعنی تری صرف موضوع می کند. وایت مانند هر متخصصی نیاز به مهارت زیادی دارد. در این نوع آموزش سنتی اشیاء موجود در طبیعت به صورت مجزا مورد بررسی قرار می گیرند و طی کار توجه روی نشان دادن دنیای سه بعدی روی کاغذ یا بوم دو بعدی متمرکز می شود. برای نشان دادن تصویری که از نظر پرسپکتیو، آناتومی، بافت، سایه روشن و هماهنگی صحیح باشد به مشاهده ی دقیق محتاجیم. با تلاش کمتر چنین مهارت های تکنیکی ممکن نیست.

متاسفانه جریان چنین آموزشی احتیاج به ضمیر خود اگاه دارد و اساسا به کمک فکر و عقل منطقی صورت می گیرد. "دکتر آنتوان ارنزویگ" روان شناس و هنرمند؛ آن راجزء قشر سطحی مغز می داند و "دکتر ژوزف ای.بوگن"جراح اعصاب و مغز، آن را مربوط به نیم کره ی چپ مغز به حساب می آورد. زمانی که برای به دست آوردن مهارت تکنیکی روی جزئیات متمرکز می شوید دیدتان نیز ظریف تر می شود. همیشه در کاری که به آن عادت دارید وسوسه وجود دارد چون ساده تر است. و اگر تغییراتی در آن بدهید تغییراتی واقعی نیستند مگر اینکه در تکنیک بهبودی پیدا کنید و به درجه ی بالا تری از مهارت دسترسی یابید.

گرچه وایت یک نقاش واقع گرا باقی می ماند ولی سعی کرده است که قوانین سخت مدرسه ای را بشکند البته این کار اصلا ساده نیست. با وجود این او اولین کسی است که اعتراف می کند بارها با شکست روبرو شده است.

خلاقیت به اراده و نیروی غریزی که درون ماست و به ندرت از آن استفاده می کنیم نیاز دارد. باید بیاموزیم که از قسمت سطحی مغز که دکتر ارنزویگ می گوید و یا به ادعای دکتر بوگن از سمت چپ مغز سود جوییم. یاد بگیرید که بخش ناخودآگاه و تخیلی مغزتان را آزاد بگذارید. فراگیرید که احساس درونیتان را فی البداهه بیان کنید. و بیاموزید که این احساس ها را در ترکیب بندی به طور غریزی و روی سطح دو بعدی سازمان دهید. سعی کنید که شخصیت و فردیت خودتان جلوه پیدا کند.همه ی آن ها درون شماست. این نیروها وقتی به کار افتند نقاشی حالت زنده ای به خود می گیرد. هر چند مهارت تخصصی مهم است ولی نباید بیش از حد روی آن تاکید نمود. دانشگاه دیده ها توجه کمی به خلق ترکیب بندی می کنند در حالی که وایت در آن غرق می شود. او چگونگی یکپارچه شدن روابط ظریف و دقیق در ترکیب بندی را بدان گونه که استادان قدیم دریافته بودند بررسی می کند. وایت پس از بررسی اولین طراحیش برای بهتر کردن فضای آن فارغ البال هیجان اولین باری که صحنه را دیده و از آن لذت برده بود را به یاد می آورد.

او طرح ها را نبُرید. بلکه طی کار روی یک سری طرح تغییرات را گردآوری نمود و در نتیجه تصور و احساسش در هم ادغام شدند. حتی ممکن است که برای این منظور بازدید مجددی از صحنه انجام داده باشد. زمانی که وایت روی طرح ها و نقاشی "طناب ناقوس" تامل می نمود چه احساسی داشت؟ چه مشاهداتی احساسش را به وجود آوردند؟ آیا بوی یک تکه چوب کهنه وخشک و یا بافت تیرهای پوسیده ایجاد کننده ی دریچه که نور مستقیم روی آن ها می تابید؟ آیا نوآنس رنگی و سایه روشن انعکاس های نوری بود که حالت های تخته های باریک، تابدار و ناصاف و تخته بندی ها و تیرهای داخلی برج زنگ را تغییر داده است؟ و یا بافت و خشکی طناب ناقوس؟

این ها عکس العمل های حسی هستند و نه مشاهدات آگاهانه. به جای تحکیم و سعی درحفظ جزئیات این بحث، آن را آزادانه یعنی شناور  و روان مانند احساسی که از وارد شدن موزیک در جسم و روح به وجود می آید توصیف کردیم. ضمیر ناخودآگاه این تجارب خواب مانند، مبهم و نامشخص را که برای بیان هنری لازم است در خود ذخیره می کند.

پروراندن طرح:
هنرمندان خلاق با کرا کردن مرحله به مرحله بهترین نتیجه را از روابط  فضایی به دست می آورند. این مراحل را می توان روی یک بوم هم انجام داد. مثلا پیکاسو بارها بیش از بیست تغییر عمده در عرض بیست و چهار ساعت روی یک بوم انجام می داد. اما یک تازه کار با کشیدن یک سری طرح جدا از هم ساده تر می تواند آن ها را کنترل کند.

 پیشنهاد می کنم از این به بعد مثل وایت عمل کنید. در اولین طرح زیاد وارد جزئیات نشوید به مجردی که موضوع در طرحتان نشان داده شد و احساس کردید که کم و بیش آن را در کادر مورد نظر جا داده اید کار را متوقف کنید. آنگاه به بررسی آن پرداخته و شکل اصلی دو بعدی هندسی را که پس از کشیدن طرح ظاهر می شود بیابید.

اما بعضی وقت ها هیچ شکل هندسی دو بعدی در طرح مقدماتی عمده نیست. در این حالت با نیروی غریزی تصمیم بگیرید که کدام شکل هندسی بهتر است در طرح قدرت داشته باشد. این دقیقا همان کاری است که وایت پس از بررسی اولین طرح مجبور به انجام آن شد.

دقت کنید که مثلث وجود دارد ولی با مستطیل دارای اهمیتی مساوی است. هر دو این شکل ها که در نقاشی نهایی فعال هستند از نظر ساختمانی در این طرح سریع ضعیف می باشند. (یک نقاش استثنایی مثل وایت می گذارد که مردم ضعف اولین طرح اورا ببینند. و این فرصت مناسبی برای کسانی است که می خواهند ترکیب بندی را یاد بگیرند.)

اگر وایت تمام احساس های درونی، ارزش های سایه روشن، بافت و جزئیاتی را که در نقاشی نهایی آورده است در طرح ابتداییش بیان می کرد کارش خیلی ایستا و خشک می شد. در طرح اولیه ارتباط هم آهنگ اشکال دو بعدی وجود ندارد و هیچ شکل مشخص هندسی که در دیگر جاها تکرار شده باشد به چشم نمی خورد.

بررسی ابعاد خارجی طرح به منظور کشف محل های ضعیف کار دیگری است که باید انجام دهید. پس از اینکه به یک ترکیب بندی جدید متعادل رسیدید و شکل هندسی اصلی و احتمالا فرعی را تثبیت کردید مجددا طرح را تخیلی بکشید. این کار را چندین بار تکرار کنید تا طرح نهایی هر آنچه را که می خواهید داشته باشد.

اهمیت تجربه:
بررسی کادر در یک شکل قدم مهمی برای رسیدن به مناسب ترین روابط فضایی در ترکیب بندی است. کارهای وایت به ما می آموزد که با باریک کردن پهنای یک ترکیب بندی عمودی می توان به ترکیب بندی پرتحرک تری دست یافت. حتی گاهی علاوه بر آن می توان با درازتر کردن بعد عمودی آن ترکیب بندی زنده تری را ایجاد کرد.

توجه داشته باشید که وایت به طور دلخواه یک ترکیب بندی عمودی باریک را انتخاب نکرد و اگر شما برای این منظور میان بر بزنید یعنی در طرحی که با توجه به شناخت هنری کشیده اید از تجربیات لازم برای هماهنگ کردن روابط فضایی چشم بپوشید خیلی راحت شکست می خورید. علاوه بر بررسی کادر کار، معمولا لازم است که موضوع وزمینه ی آن هم جابجا شده و تغییر کند. روابط فضایی نه تنها پس از اینکه شکل ها را جابجا کردید بلکه وقتی بعضی مناطق مشخص را با انگشت و یا کاغذ پوشاندید جلوه می کند. وایت این را می دانست وبا این روش شخصی را که در تصویر بود حذف و ترکیب بندی را ساده نمود. بر خلاف اعتقاد عموم مردم فقط با داشتن مهارت تکنیکی نمی توان به یک طراحی و یا نقاشی خوب، جا افتاده و سر زنده رسید هر چند که کار هم خیلی باشکوه باشد. زیاد نگران مهارت نباشید و نظم در ترکیب بندی  را با تمرکز روی روابط حساس شکل دو بعدی بهبود بخشید. نکته ی اصلی همین جاست. در اینجا هر احساسی را که احتمال دارد بروز کند بپرورانید همان طور که طرح ها را می پرورانید سعی کنید که آنها را با تاکید بیشتری بیان نمایید.

بالاخره به خاطر داشته باشید که در ترکیب بندی اغراق نقش خودش را اجرا می کند. اغراق و دگرگونی های ظریفی در کارهای تمام اساتید قدیمی وجود دارد. البته درجات مختلفی از اغراق وجود دارد. پیکاسو استاد اغراق پرتحرک بود. از شکل افتادگی خفیف نردبان در طراحی وایت را نیز مشاهده کردید. "چینگ هاهو" استاد چینی قرن دهم در این مورد می گوید:"کسی که شکل ظاهری محض می خواهد جوهر اصلی را فراموش می کند."

منبع: کتاب ترکیب بندی درنقاشی اثر دیوید فرند



تهیه شده در: http://www.newdesign.ir/content/?id=233&rnd=1042